محل تبلیغات شما
یک مسیر رو میتونم تا یک جایی پیش بینی کنم، ولی هر بار وقتی به یک نقطه، نزدیک به نقطه ی دسترسی میرسم متوقف میشم، تحمل رسیدن به اون نقطه در من نیست. متوقف میشم و از مسیر دور میشم. میدونم برای رسیدن به یک مقصد باید ال، ب، ج و مراحل کارو انجام بدم. ولی درست وقتی که به نتیجه نهایی نزدیک میشم به طرز وحشتناکی مسیرو نابود میکنم. درست مثل بیان کردن اون فکت واسه ی جوی، درست مثل متوقف کردن اون ساعت 
پ ن : تو چنل نوشتم تنهایی آزارم میده، ولی چند وقتیه دارم تلاشو بر این میذارم که بهش عادت کنم.
پ ن 2 : کسی که یک ذره عجیب و کمی باهوش باشه میتونه خیلی عجیب تر و خیلی باهوش تر هم بشه، میتونه راهی پیدا کنه که با این عجیب بودن خودش رو تغذیه کنه، با تایید گرفتن از اطرافیان و پیش رفتن توی مسیرش هر روز مهر تاییدی به عجیب بودن خودش و هوش بالاش میزنه و جوهر این مهر روی تکبّر و خودشیفتگی اش هم نشت میده.
 سه راس هرم شامل عجیب بودن، هوش بالا و تکبّرش بود که به صورت کاملا واضح، خودنمایی میکرد.

ماییم و نوای دلتنگی

نه فراموش میشه نه تکرار!

فرشتگان قصاص کننده

یک ,عجیب ,متوقف ,اون ,میشم ,ولی ,به یک ,رسیدن به ,پ ن ,درست مثل ,کردن اون

مشخصات

آخرین مطالب این وبلاگ

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

vinglipshora confcidisu وبلاگ رسمی روستای عبدالرحیم Doris's memory lavsminewen رشتاک رشد محیطی برای آموزش آینده سازان hanlinate Lawrence's page علوم ماورا بدنسازی