آنها همیشه اول بودند، همیشه در درست ترین زمان خودشان را ظاهر میکردند و مرکز توجه قرار میگرفتند، حتی اگر خودشان نمیخواستند، آنها هیچوقت کار زشتی نمیکردند، حتی اگر روی فرش محتویات روده ی خود را تخلیه میکردند، باز هم از نظر دیگران کمکی به تکمیل طرح فرش تلقی میشد، آنها همیشه جذاب، خوش برخورد و مهربان بودند، اگر شکایتی میکردند حق به آنها داده میشد، و اگر کاری معمولی انجام میدادند، ممتاز و درخشان توصیف میشد، آنها همیشه دسته ی اول بودند و همین باعث میشد ما جزء دسته ی دوم باشیم، کسی برای خوشحال کردن ما تلاشی نمیکرد و راستش را بخواهید اصلا برای کسی مهم نبود که چه چیزی در سر ما میگذرد، ما از اول در دسته دوم قرار گرفتیم، همیشه دیر کردیم و بعد از مدتی هم دنیای خودمان را پذیرفتیم، نه دیگران و نه خودمان برای بهتر شدن اوضاع کاری نمیکردیم، به توجه و دوست داشته شدن نیاز داشتیم ولی به ماندن در دتیای خودمان هم عادت کرده بودیم، همه ما در دسته ی دوم از تنهایی یکدیگر باخبر بودیم، اما کاری از پیش نمیبردیم، ما محکوم به ماندن در زندان خود بودیم، ما، همیشه در دسته دوم بودیم و همیشه در دسته ی دوم باقی میماندیم. ماییم و نوای دلتنگی
نه فراموش میشه نه تکرار!
فرشتگان قصاص کننده
دسته ,ی ,دوم ,هم ,اول ,کاری ,دسته ی ,در دسته ,همیشه در ,ی دوم ,آنها همیشه
اشتراک گذاری در تلگرام
درباره این سایت