به این فکر میکردم که چه اجباری وجود داره که منی که دیشب کمتر از 3 ساعت خوابیدم باید بیدارا بشم و برم اونجا؟ و میدونید، نه حجم کارهای انجام نشده مهم بود و نه خوابم. من نیاز داشتم ساعت هایی فقط با خودم باشم. بدون اینکه نگران باز شدن در اتاق یا کار های دیگران باشم. و واقعا نمیخواستم خودمو برای چهره ی تازه ازخواب بیدار شده ی بابا سرزنش کنم. دیگه قرار نیست سوپرایگو خودش رو سوار من کنه. حتی اگر الانی که اینجا نشستم سرمو بذارم روی میز و بخوابم یا اگر تا خود ساعت 12- 1 ظهر حتی یک کلمه ترجمه نکنم و هیچ مقاله ای نخونم هیچ برنامه ریزی ای برای روز های آتی انجام نگیره باز هم من بی دلیل اینجا نیومدم. من در فاصله ی 70-9- سانتی متری از پنجره ی سمت راستم و موزیکی که از asaf avidan و آلبوم جدیدش پلی میشه.ما هیچ کدوم نه بی اهمیتیم و نه بی فایده!.
اما از # نوید_افکاری بگم. بلاخره کار انجام شد و اعدامش کردن. و میدونی، مساله اجرای عدالت نیست، مساله رضایت من و تو نیست؛ مساله دقیقا اهداف بالایی ها و ترسوندن ماست. و باید بگم که حسابی موفق شدن. ما همه خفه خون گرفتیم.
.
پ ن: هنوز هم یک جمله، یک عکس و هزار تا "یک" دیگه میتونه نفس گیر بشه. میتونه! (با حروف بزرگ).
ماییم و نوای دلتنگی
نه فراموش میشه نه تکرار!
فرشتگان قصاص کننده
ی ,یک ,ساعت ,انجام ,مساله ,بی ,و نه ,نوید افکاری ,نه بی ,ما هیچ ,هیچ کدوم
درباره این سایت